صفحات دیگر

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

این ره که تو میروی به ترکستان است!!!

بار دگرم نماز است مرا عزم    تا جرعه ای برگیرم از این رزم
لیکن نه نماز دانم که چه است   نی قبله! کدامست در این بزم؟!

عزم سفر دوباره‌ی حج کرده      انگار که با خدای خود لج کرده
او مشکل اصلی خودش بود      نی قبله ‌نما که قبله را کج کرده
شما بگید قبله این جماعت کدوم جهته!؟ نماز ما ایرانی ها هم نماز نیست انگار با خدا هم سر جنگ داریم

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

خاک بر سر ، علامت محبت یا ذلت!!!!

فکر نمیکنم هیچ عاقلی که حتی یه کم  درس خونده باشه به این کار بگه محبت که جز ذلت چیزی نیست، مگر کسانی که بنابر باوری پوچ و غیر عقلانی و مخالف با دین وآیین سرزندگی _اسلام_ نه سر افکندگی، بدون هیچ تحقیق درست، فقط  ازسر بندگی نادرست ودر کشاکش تقلید باطل چشم بسته دست به این کار بزنه. راستی این مردم، مردم قرون وسطایی و عصر حجری نیستن اینها یک عده از مردم غیور ایرانند که چنین خوارند. ای خاک بر سر هر که خاک بر سری بخواد!!
در اين خاک زرخيز ايران زمين
نبودند جز مردمي پاک دين
همه دينشان مردي و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کيششان
گنه بود آزار کس پيششان
همه بنده ناب يزدان پاک
همه دل پر از مهر اين آب و خاک
پدر در پدر آريايي نژاد
ز پشت فريدون نيکو نهاد
بزرگي به مردي و فرهنگ بود
گدايي در اين بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر ميهن فراموش ما
که انداخت آتش در اين بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کرديم کين گونه گشتيم خار؟
خرد را فکنديم اين سان زکار
نبود اين چنين کشور و دين ما
کجا رفت آيين ديرين ما؟
به يزدان که اين کشور آباد بود
همه جاي مردان آزاد بود
در اين کشور آزادگي ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمايه بود آنکه بودي دبير
گرامي بد آنکس که بودي دلير
نه دشمن دراين بوم و بر لانه داشت
نه بيگانه جايي در اين خانه داشت
از آنروز دشمن بما چيره گشت
که ما را روان و خرد تيره گشت
از آنروز اين خانه ويرانه شد
که نان آورش مرد بيگانه شد
چو ناکس به ده کدخدايي کند
کشاورز بايد گدايي کند
به يزدان که گر ما خرد داشتيم
کجا اين سر انجام بد داشتيم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگي کردن و زيستن
اگر مايه زندگي بندگي است
دو صد بار مردن به از زندگي است
بيا تا بکوشيم و جنگ آوريم
برون سر از اين بار ننگ آوريم

فردوسي